مفرد مذکرغایب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

.: گوهرشاد 5 :.

17 مرداد 1397 توسط غریبِ نینوا
سم الله الرحمن الرحیم مریم عبدالمالکی داستان گوهرشاد قسمت 5 نمی دونستم کیه و نمی شناختمش. اینقدر ترسیده بودم که رنگ به صورتم نمونده بود. نمیدونم اگه به دادم نرسیده بود چی می شد! تازه به خودم اومدم و دیدم یه پیرمرد با محاسن سفید و چهره مهربون دستمو گرفته… بیشتر »
 نظر دهید »

.: گوهرشاد 4 :.

12 مرداد 1397 توسط غریبِ نینوا
بسم الله الرحمن الرحیم مریم عبدالمالکی داستان گوهرشاد قسمت 4 تو همین فکرها آروم حصیر رو زدم کنار، سرمو آوردم بالا یه نگاه به دور و برم انداختم. کسی حواسش به من نبود. خواستم بلند بشم که همون سربازه حمید بهم نگاه کرد و اشاره داد؛ صبر کنم. میخواست جلو اون… بیشتر »
 نظر دهید »

.: گوهرشاد 3 :.

26 تیر 1397 توسط غریبِ نینوا
بسم الله الرحمن الرحیم مریم عبدالمالکی داستان گوهرشاد قسمت 3 ” قبل از شروع لازم دیدم یه عذر خواهی بکنم بابت تأخیر در ارسال قسمت سوم یه کم سرم شلوغ بود انشاء الله به لطف و بزرگی خودتون بر من می بخشید.” داشتم سکته می کردم؛ زبونم بند اومده بود و دهنم باز… بیشتر »
 نظر دهید »

.: گوهرشاد 2 :.

26 تیر 1397 توسط غریبِ نینوا
بسم الله الرحمن الرحیم. مریم عبدالمالکی داستان گوهرشاد قسمت 2 صدای محکم و یکپارچه سربازها انگار تازه حواسمو جمع کرده بود. یادم اومد اصلا برای چه کاری اومدم. از لابلای سوراخ های حصیر چشم چرخوندم، دنبال آقاجانم می گشتم. بین اون همه مرد و پیر و جوون که روی… بیشتر »
 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مفرد مذکرغایب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • فضای مجازی
    • وبلاگ نویسی
  • فرهنگ
    • فیلم و سریال
  • اعیاد
  • یادداشت های یک طلبه

آمار بازدید

آمار سایت

خوش آمد

ابزار رایگان وبلاگ

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس